سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

نظر

این چند ماه انتظار درس خوبی به من داد.

به من فهماند که من هیچ وقتِ هیچ وقت، علی رغم ادعاهای زیادم منتظر امام زمانم نبوده ام.

من برای یک موجود خیلی کوچک و خیلی حقیر در برابر امام عصرم و در برابر همه این دنیا، روزها و شبها چشم انتظارم، به معنای واقعی کلمه! کتاب می خوانم و اطلاعاتم را بالا می برم، وسایل مورد نیاز برای روزهای بعد از آمدنش را مهیا می کنم، در این روزهای قبل از آمدنش دعا می خوانم برای سلامتیش و برای خوب بودن و خوب شدنش، سعی می کنم خودم را تربیت کنم که یک وقت بد نباشم برای او. هرکاری لازم باشد می کنم که وقتی آمد همه چیز خوب و عالی باشد و من هم عالی باشم.

اما ... برای امامم هیچ کاری نکرده ام. نه آمادگی خودم را بالا برده ام، نه معرفتم را، نه حتی سعی در تربیت خودم و رفع نواقصم داشته ام، نه آن چنان کتابی خوانده ام و نه آن قدر دعایی برای سلامتی و زودتر آمدنش، چه برسد به اینکه آن قدر منتظر باشم که شب و روزم با شمردن لحظه ها بگذرد! من هر کاری لازم است را نکرده ام، من هیچ کاری نکرده ام، فقط گاهی ظهرهای جمعه که می شود لحظاتی یادم می افتد که" آه، امروز روز موعود است" و بعد هم فراموش میکنم.

 

پ.ن: شاید هم تقصیر من نیست، بلکه تقصیر طولانی شدن انتظارهاست که آدم را وادار می کند به عادت کردن.


نظر

 اصلا نمیتوانم مامانهایی را که تو کلوپهای نی نی سایت تاپیک می زنن و از دیگران درباره جدید یا قدیمی بودن اسم انتخابی برای نوزادشان نظر می خواهند را درک کنم!

نه به آن قدیمها و بعضی از خانواده های خیلی سنتی امروز که هنوز که هنوز است رسم دارند اسم نوزاد را مادربزرگ و پدربزرگشان انتخاب کنند، نه به این پدر و مادرهای خیلی جدید و خیلی امروزی این دوران که یا توی سایت ثبت احوال سرچ می کنند فراوانی نام فرزندانشان را، یا در سایتها و شبکه های اجتماعی از دیگران در باره مدرن بودن و تک بودن اسم فرزند دلبندشان نظر میخواهند!

انتخاب اسم بچه چه قدیمی باشد و چه جدید، به هرحال فرایندی است در نهایت ذوق و شور و هیجان، که به نظرم تنها و تنها در حیطه وظایف پدر و مادر است؛ هرچند که اصلا در متون دینی ما هم گفته شده که یکی از حقوق فرزندان بر والدین، انتخاب نام نیکو برای آنهاست.

 

پ.ن: این روزها آنقدر اسامی ای که میشنوم عجیب و غریب است که حتی در ذهنم نمی ماند تا دوباره مرورشان کنم! و عجیب تر از این اسمها معیارهای پدر و مادرها برای انتخاب این اسامی است، یا بهتر بگویم، توجیهات پدر ومادرها!

بله من هم میدانم هرکسی سلیقه ای دارد و اصلا چه کسی گفته که حتما آنچه من فکر میکنم درست است، اما کمی عاقلانه اندیشیدن را هم اگر وارد انتخاب اسم فرزند کنیم، جای دوری نمی رود.


یادواره شهید چمنی

اولین یادواره دانشجویی، به همت دانشکده علوم پزشکی برگزار می شود،

دانشکده علوم پزشکی نیشابور قصد دارد تا با برگزاری یادواره ای به معرفی و بزرگداشت مقام والای الگوی جوان متعالی، شهید محمد چمنی، بپردازد. شهیدی که این روزها کم تر از او گفته و شنیده ایم و همین ما را وام دار این مسئولیت می کند که گامی هر چند کوچک، در مسیر شناخت مقام ایشان برداریم.
امید است که با یاری شهیدانی که یقین داریم از ما زنده ترند نگاه خداوند در سراسر این راه،
یارمان باشد، چرا که عزم پرواز کرده ایم...

فراخوان ارسال آثار از سراسر کشور صورت گرفته و دانشجویان می توانند در چهار محور: فیلم نامه نویسی، نمادسازی، داستان کوتاه و هنرهای تجسمی؛ آثار خود را تا تاریخ 8 آذر 92 به دبیرخانه این یادواره ارسال کنند.
لازم به ذکر است زندگی نامه و آلبوم تصاویر این شهید در سایت دانشکده علوم پزشکی نیشابور موجود بوده و دانشجویان می تواند با مطالعه سیر زندگی پر فراز و نشیب این شهید برای خلق آثار هنری خود سوژه های لازم را اخذ کرده و به شناخت بیشتری برسند.


آئین اختتامیه این یادواره به همراه مراسم اهدای جوایز برگزیدگان 16 آذر، مصادف با روز دانشجو در شهرستان نیشابور برگزار می شود.
-
خلاصه ای از زندگی نامه شهید
محمد در اولین روز نوروز سال 1336 در شهرستان نیشابور به دنیا آمد. در خانواده ای مذهبی بزرگ شد.پس از گذراندن دوره دبیرستان در دانشسرای راهنمایی مشغول به تحصیل شد و در همان سالها فعالیت سیاسی خود را علیه رژیم طاغوت آغاز کرده بود.بعد از پایان یافتن دوره دانشسرا و قبولی در کنکور سراسری در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف ادامه تحصیل داد.
هنگام آغاز جنگ تحمیلی، محمد که جنگ را مهم ترین مساله برای مسلمانان میدانست و عقیده داشت تا زمانی که جنگ باشد مهم ترین وظیفه ما حضور در جبهه نبرد است، در همان اوایل جنگ به جبهه های جنوب رفت و مدت هفت ماه در گروه شهید چمران به مبارزه علیه گروهکهای ضدانقلاب پرداخت.

همزمان با انقلاب فرهنگی و مواجهه با تعطیلی دانشگاهها مدتی از طرف جهاد دانشگاهی در جهاد شهرستان مشغول به خدمت به محرومین بود.تابستان سال 1360 عازم جبهه های نبرد در کردستان گردید.پس از مدتی مبارزه با ضد انقلابیون خبر اسارت او را درحالیکه مجروح بوده آوردند و 27 ماه درکردستان در اسارت به سر برد.

محمد پس از آزادی بار دیگر به جبهه های جنوب رفت و سرانجام در عملیات میمک به تاریخ 29 مهر 1363 به دیدار معشوق شتافت.