ببين سرکار خانم! قرار نيست ما از يک چاه مردسالاري خارج بشويم و خودمان را پرت کنيم در يک چاه مردسالاري ديگر...در غرب هم از زنان سوء استفاده مي کنند و در شرق هم....منتها در غرب تو مي تواني شان خودت را حفظ کني و مانکن و عروسک سرمايه داري نشوي...و با استفاده از قوانين برابري که هست جايگاه خودت را از يک عورت بي اختيار به يک انسان نزديک کني.چيزي که هرگز در ايران ممکن نيست.و همين حجاب اجباري مثل يوغ بردگي(بردگي جنسي) بر سر ماست و قوانين نابرابر در برابرمان.
اين همه زن درست و حسابي که در غرب وکيل و وزير و رييس اند...يا يک شغل معمولي دارند ولي برده صنعت مد و زيبايي هم نيستند.شما قدم که به خيابانهاي همان غرب بگذاري از اين زنها زياد مي بيني. و زنهاي اغواگر فيلمها و س ک س ي تبليغات را کمتر مي بيني.اتفاقا من زنهايي که فقط در فکر آرايش و زيبايي هستند را بيشتر در خاورميانه مسلمان مشاهده کردم تا غرب.
هر چند اول بايد بپرسيم کدام غرب؟ امريکا؟ آلمان؟ سوئد؟ سوييس؟ اينها هر کدام با ديگري زمين تا آسمان فرق مي کند.والبته که مردسالاري تاريخ طولاني اي دارد و مدتها وقت لازمه تا آثارش در همه عرصه ها و جوانب از بين برود.مثلا يک قلم، نود و پنج درصد سرمايه جهان در دست مردان هست و همه اين کمپانيها و کارخانه هاي عظيم در اختيارشان است که براي تبليغ کالاهايشان از جسم زنها سوء استفاده مي کنند ...راه زنها هم خزيدن در زير چند متر پارچه و تمکين از شوهر و منفعل و خاموش بودن،نيست بلکه در صحنه بودن و به جيب زدن پولهاي بيشتري است تا بتوانند اين مردان سرمايه دار جهنمي را سر جايشان بنشانند.يک وقتي ديگران تو رو عورت فرض مي کنند يه وقتي خودت هم اين موضوع رو قبول و تاييد مي کني.بين اين دو تا فرق از زمين تا آسمانه. پذيرفتن حجاب يا برهنگي يعني قبول اين نگاه مردسالار و ابزاري از طرف زن مربوطه! و اصلا فکر نکنم در اين مورد زنان محجبه فرقي با زنان مانکن داشته باشند!!من گاهي تو خيابون که راه ميرم با نگاه کردن به زنهاي محجبه و مانکن خنده ام مي گيره. انگار هر دو گروه با وجود نفرتي که از هم دارند عمله بي جيره مواجب مردسالاري هستند.