سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

امروز اولین روز از آخرین سالِ سومین دهه عمر منه! ترسیدم 

نمیدانم پا گذاشتن به سال سی ام زندگی آدم چه حسی دارد، چون هنوز تازه واردش شده ام، ولی مطمئنم سال خوبی خواهد بود. قرار است دو پروژه مهم زندگی ام را به لطف خدا، امسال به پایان برسانم، کسی چه میداند شاید هم سه پروژه  پوزخند. در واقع میخواهم برای به پایان رساندنشان برنامه ریزی کنم. شاید یکی از مزیت های متولد شدن در ماه اول سال، همین باشد که می توانی برنامه یک ساله ی خوبی همراه با طبیعت برای زندگی ات بریزی.

امروز خوشحالم، البته بخاطر شهادت امام هادی(ع)، برنامه کیک پختن را کنسل کردم (و در همین لحظه یادم افتاد که یک نون خامه ای خوشمزه باقی مونده از دیروز تو یخچال انتظارمو میکشه). البته خوشحالی ام بخاطر روز تولدم نیست وبیشتر بخاطر آغاز سالی است که از نیمه های سال قبل انتظارش را می کشیدم. سال سی سالگی، که قرار است اتفاقهای مهمی توی این سال برایم بیفتد.

یکی از برنامه هایم به پایان رساندن ترجمه کتابم است، تقریبا نصفه مانده و بخاطر مشغله های دیگر، موقتا کنارش گذاشتم. برنامه دیگرم، شروع درس خواندن برای آن رشته ایست که دو سال است برای قبولی در آن نقشه می کشم و امروز را که منتسب به امام هادی علیه السلام است،  به فال نیک میگیرم برای موفقیتم در این رشته. برنامه دیگرم هم فعلا محرمانه است!

خدایا با توکل به خودت و با امید به رحمت خاصت امسال را شروع میکنم.

 

پ.ن: سی سالگیم را ماندگار خواهم کرد