سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

مشهد , • نظر

 بعد از دو ماه بالاخره اومدم خونه. راسته که میگن هیچ جا خونه خود آدم نمیشه. دو ماه بخور و بخواب تو خونه مامان جون حسابی تنبل یا بهتره بگم تنبل ترم کرده. این هفته هم دوباره کلاسها رو پیچوندم تا بیام یه سری به خونه زندگیم تو تهران بزنم. این ترم که همه کلاسامو و همه استادهامو دوست دارم نمیدونم چرا قسمت نمیشه برم سر کلاس. البته یه جورایی نبودن بچه های قدیمی و همدوره هام انگیزه ام رو ضعیف کرده سر هر کلاسی که میرم همش بچه ها رو یادم میاد. وقتی استاد حضور و غیاب میکنه یا وقتی درس میده یا تیکه میندازه، تو محوطه تو تریا همه جا یادم از بچه ها میاد. خیلی سخته که ورودی هشتاد و چهار باشی و بری سر کلاس هشتاد و شیشی ها بشینی. ای بابا البته ناشکری نمیکنم ها. همین که هفته ای حداقل دوبار از دور هم که شده به امام رضا (ع) سلام میدم. همین که میدونم ما رو طلبیده که داریم دوباره برمیگردیم به دیارش هیچ جایی واسه ناله و شکایت و ناراضی بودن نمیذاره. انشالله دفعه بعد که بیام تهران واسه اثاث کشی و رفتن به مشهده.