آخ که چه حرفهای زیادی هست برای نگفتن!
که اگر حرفها برای گفتن بودند تا به حال صدباره و هزارباره گفته شده بودند. آخ از این دل سودا زده و این سر هوایی شده!
آخ از بازی روزگار که چه راه هایی را جلوی روی آدم باز می کند! آخ از دست عشق که تو را به وصال ابدیت می رساند!
رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هرجا که خاطرخواه اوست