سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

دعای سحر , • نظر

 

امروز چند موضوع برای نوشتن دارم اگر صفحه ارسال یادداشت جدید پارسی بلاگ باز برای من بازی در نیاره.

من از دعای سحر بدم میاد....

من هرکاری میکنم نمیتونم با دعای سحر ماه رمضان ارتباط برقرار کنم. دست خودم که نیست، وقتی این دعا را میشنوم اون هم با همون لحن و صدایی که از بچگیم تا به حال یادم میاد خیلی ببخشیدها ، خداجون معذرت میخوام، کهیر میزنم. تنها چیزی که تو ذهنم میاد خواب آلودگی های سحر و کنار سفره خوابیدن و با چشم بسته غذا خوردنه. من روزه گرفتن رو دوست داشتم و کسی مجبورم نمی کرد که روزه بگیرم (اینو برای این میگم که باز بعضی ها زودی موضع نگیرند) اما خداییش بیدار شدن واسه سحری خیلی سخت بود. یادمه سریع سحریم رو می خوردم و دوباره کنار سفره می خوابیدم تا وقت اذان که مامانم و بابام نمازشون رو میخوندن و بعد منو بیدار می کردن؛ اون مو قعها موقع سحر فقط رادیو رو روشن می کردیم، بعد از اذان یادمه که نماز امام خامنه ای رو پخش می کرد و من تو خیال خودم با آقا نماز جماعت می خوندم.

این تازه مال سحرهای معمولی بود، ولی وای به حال سحرهایی که روزش امتحان داشتم چون زمستون بود و معمولا امتحانات ثلث برگزار می شد. من مجبوربودم بخاطر اینکه هیچ وقت تا قبل از شب امتحان درس نمی خوندم ، بعد از سحر بیدار بمونم و درس بخونم، زمستونها آشپزخونه از همه جا سردتر بود و من برای اینکه خوابم نبره میرفتم اونجا درس می خوندم. خلاصه همه این حرفها این که من از دعای سحر بدم میاد، همین روزها هم که سحر خیلی راحت بیدار میشم باز هم با شنیدن این دعا حالم بد میشه و یاد خواب آلودگی های اون سحرها می افتم. کاش دعای سحر رو با یک ورژن جدید پخش کنن تا من هم بتونم ازش لذت ببرم.

***

کشف یک هویت

به لطف پارسی بلاگ و تغییراتی که در صفحه کامنتها انجام داده شک من تبدیل به یقین شد و فهمیدم که نویسنده چندگونه از کامنتهایی که برای من میذارند همگی یک نفر هستند. شخصی برام کامنتهایی می گذاشت که تقریبا پر از گفتن از بدبختی هاش بود و حرفهایی که احساسات و حس همدردی آدم رو بر می انگیخت، که البته با توجه به اینکه دروغگو کم حافظه است توی کامنتهای آخرش گافهایی داده بود و هویت اصلیش برای من برملا شد .با یک روانشناس در مورد این آدم حرف زدم و کمی راهنماییم کرد و چیزهایی برام ازین جور آدمها گفت که حالا بماند.شخص دیگری با هویتی مثلا ناشناس هم برام کامنتهایی می گذاشت و توی اونها همه حرفهایی رو که براش عقده شده بود و احتمالا نمی تونست بهم رو در رو بگه توی اون کامنتها نوشته بود و خوب باز هم گافهایی داده بود که البته این بار من فقط شک کردم و مطمئن نبودم که چه کسی هست و خوب همونطور که گفتم به لطف پارسی بلاگ حالا دیگه میدونم که این دو نفر یک نفر خاص هستند که قبلا با اسم واقعیش برام کامنت میذاشت و حالا در قالب شخصیتهای مختلف. 

 

پ.ن.: راستی داشت یادم یم رفت این ماه رمضان دعا برای تسریع در امر فرج و سلامتی سید خراسانی یادتون نره.