سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

 

 فردا شب دوباره قسمتی دیگر از سریال آشپزباشی روی آنتن میرود و من امروز داشتم به این فکر میکردم که هدف کارگردان از ساخت این سریال چه بوده است؟

اوایل سریال ما سکانسهایی میدیدیم از آشپزی و تبحر سرآشپز رستوران و این شاید همان چیزی بود که ما از سریالی به این نام انتظار داشتیم. کم کم بحث دعواهای زن و شوهری مطرح شد و لج و لجبازی بین دو شخصیت اصلی که آنقدر کشدار و لوس شده که انسان را به این فکر وامیدارد که این دوتا که اینقدر لجباز هستند چطور تا الان زندگیشان دوام آورده و حتی چهارتا بچه هم دارند؟حقیقتا هدف این سریال چیست؟ البته که بازی بازیگران سریال عالیست، هر کدام نقش خودشان را به نحو احسن بازی میکنند جدای از میزان بازی و نقشی که در سریال دارند. اما هرکدام برای خودشان بازی دارند که داستان ابکی سریال به سختی سعی در متحد کردن این بازیها و مربوط کردن نقش ها به هم دارد.

لج و لجبازی بین زن و شوهر،داستان قدیمی دعوای خواهر شوهر و عروس، مشکلات زنان شاغل، مشکلات بچه هایی که درشرف بچه طلاق شدن هستند، دختر دم بخت، پسر عزب اوغلی و البته کمی آشپزی و خیلی چیزهای دیگر مسائلی هستند که در هر قسمت سریال کمی از آنها دیده میشود و اواخر هر قسمت اتفاق نه چندان هیجان انگیزی می افتد که به اصطلاح کمی تعلیق برای بیننده ایجاد شود و او تا قسمت بعدی صبر کند.من یک منتقد فیلم نیستم اما چیزی که مرا وادار کرد این مطلب را بنویسم مساله ایست که در تمام سکانسها و قسمتهای سریال به چشم میخورد و خودش را بیشتر از هر موضوع دیگری نشان میدهد و آن لباسهای بیش از حد متعارف( تلویزیون البته) تنگ و آرایشهای غلیظیست که قرار بوده نقش گریم را ایفا کند. آیا گریمورهای این سریال و خیلی از فیلم و سریالهای دیگر توی دوره هایی که گذرانده اند یاد نگرفته اند که  گریم چهره یک دختر جوان با چیزی غیر از آرایش غلیظ هم قابل اجراست؟ آن هم وقتی که بازیگر آن نقش واقعا جوان باشد؟ آیا لباسهای تنگی که بازیگران این سریال می پوشند دقیقا در مغایرت با آن عفاف و حجابی نیست که این روزها همه مخصوصا رسانه ملی از آن دم میزنند؟

رئیس محترم رسانه ملی،آقای ضرغامی! آیا نباید حرفهایی که متخصصان و مشاوران در سیمای شما هرروز به خورد مردم میدهند کمی هم با چیزهایی که مردم در این سیما میبینند همخوانی داشته باشد؟ با روزی چهل و پنج دقیقه سمت خدا نگاه کردن و بیست دقیقه اذان و نماز و دعا و هفته ای یکی دوشب آن هم آخر شب برنامه ای دررابطه با دین پخش کردن نه بار مسئولیت شما  کم میشود و رفع تکلیفتان است نه مردم دیندار میشوند، این بدتر جدایی بین دین و زندگی را نشان میدهد. وقتی که  روزی نیم ساعت دکتر رفیعی درباره حجاب حرف میزند و کلی به بیننده بیچاره فلسفه نماز و حجاب را تفهیم میکند و آنوقت چندساعت بعد همان بیننده شاهد فیلم یا سریالی است که در آن فقط بیچاره ها چادر سر میکنند و فقط شهرستانی ها لباس گشاد می پوشند و فقط مادربزرگها نماز میخوانند آنهم وقتی که چه میدانم نوه شان توی سی سی یو است دیگر چرا شما فردا دوباره سمت خدا پخش میکنید و بیخودی بودجه مملکت را هدر میدهید درحالیکه همان شب تمام حرفهای کارشناس محترم برباد فنا میرود؟

آقای ضرغامی من میدانم که شما نمیتوانید ناظر تک تک این برنامه ها باشید اما آخر مگر شما رئیس آن صداوسیمای کوفتی نیستید؟ پس اینها چیست که دارید به طور نامحسوس تبدیل به فرهنگشان میکنید و به خورد مردم میدهید؟ 

 

پ.ن.: ببخشید که بی مقدمه مخاطبم را آقای ضرغامی قرار دادم. بیان کردن مساله آشپزباشی بهانه ای بود برای این صحبت.