سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

تظاهر , • نظر

 

 از pretend کردن بدم میاد. منظورم همون تظاهر کردنه.

 متنفرم ازینکه جایی که دوست ندارم برم و بعد هم به همه لبخند بزنم ، ازون لبخندهای تصنعی که وقتی به کسی میزنی در حقیقت داری ته دلت فحشش میدی؛ متنفرم ازینکه مجبور باشم به کسی که ازش بدم میاد تلفن بزنم و حالشو بپرسم فقط بخاطر اینکه زشته و عیبه و توقع داره و آدم باش مگه اون چیکارت کرده؛ ازینکه با کسی که ازش بدم میاد( دلیلش مهم نیس) یه جا تنها بمونم و اون طرف شروع کنه به صحبت کردن با من، حتی اگه ازش بدم نیاد و فقط چون هیچ سنخیتی باهاش ندارم تمایلی به ارتباط با اون نداشته باشم باز هم ازینکه یه جا باهاش تنها بمونم متنفرم؛ دید و بازدید عید رو دوست دارم اما ازینکه بخوام با کسانی که ازشون بدم میاد (ولی دیگران فکر میکنن ما چقدر با هم خوبیم) روبوسی کنم متنفرم،البته در موقعیتهایی که اجبار روبوسی کردن کمتره سعی می کنم قیافمو یه جوری کنم که طرف خودش نیاد پیش من! ...

 از همه این موقعیتها که باید یه طوری باشی که به کسی برنخوره، کسی که دلت میخواد سر به تنش نباشه( برخی اساتید محترم) یه وقت ازت ناراحت نشه، از فامیل طرد نشی و همه پشت سرت حرف نزن(فقط بخاطر رعایت برخی رسوم مزخرف فامیلی ) از همه اینها، از همه موقعیتهای این چنینی که تو باید فقط تظاهر کنی و لبخند بزنی و تظاهر کنی و هرکی هرچی گفت به روت نیاری، از همه ی اینها بدم میاد. متنفرم!

 

پ.ن.: 65 درصد عمرم رو فقط داشتم  pretend میکردم. به خاطر مامانم، به خاطر بابام، به خاطر نمره، به خاطر شوهرم، به خاطر مامان بابای شوهرم، به خاطر دوستیهام، به خاطر خودم »» از خود ریاکار و متظاهرم متنفرم.