با خواندن دوباره متن هایی که اینجا مینویسم و حرفهایی که دیگران گفته اند کم کم داشتم دچار یأس فلسفی عمیقی می شدم .امروز تمام راه را تا دانشگاه در فکر بودم و به این می اندیشیدم که آیا براستی من آدمی چنین پست هستم؟ آیا صفات اخلاقی در من مرده اند و رذایل اخلاقی سر براورده اند؟ در آنچه که دوستی خود با دیگران و دوست داشتن می نامیدم دچار شک شدم، شک کردم که آیا حقیقتاً علاقه و محبتی به دیگران دارم یا نه، موجودی هستم چنان خودخواه و خودپرست که جز خویش هیچ را نمی بینم؟ به تمامی اعتقادات و باورهایم درباره خودم و دیگران شک کردم.
تا اینکه در کلاس تفسیر قرآن به آیه ای در مورد منافقین رسیدیم و وقتی استاد گرانقدر گفتند نفاق بحثی بسیار پیچیده و حساس است و همه ما انسانها رگه هایی از نفاق در وجودمان هست برآشفتم. آیا منافقی هستم که کارش با حرفش نمی خواند؟
با استاد در مورد این افکار و حرفهای دیگران و چیزهایی که برایم پیش آمده صحبت کردم. استاد مهربان حرفهایی زد که تا حد زیادی از آشفتگی روحی من که این روزها گریبانگیرش شده ام کم کرد.
- به او گفتم که به من می گویند از امامان و پیامبران یاد بگیر ، مغرور نباش و همه را دوست داشته باش اما او به من اطمینان خاطر داد که انسانهایی چون ما قادر به این نیستند و فقط پیامبران و امامان بودند که میتوانستند بی ادعا همه را دوست داشته باشند.
- به او گفتم به من می گویند با کسی که ازو خوشت نمیاد و با او مشکل داری هم رفتار خوبی داشته باش و من نمی توانم، استاد گفت نه این که با او قهر کن و دعوا کن و اصلا حرف نزن ، اما بگو و بخند آنچنانی هم نداشته باش که مخالف میل درونی ات باشد و همان تظاهر کردن به حساب بیاید.
...
این روزها آنقدر به من گفته بودن که دیگران را دوست داشته باش، از خودخواهی دست بردار و شخصیت نفرت انگیزت را عوض کن که دیگر هیچ امیدی به باقی ماندن ذره ای انسانیت در وجود خویش نداشتم. اما استاد مهربانم به من فهماند که آنچه در پست قبلیم تظاهر نامیده ام به راستی تظاهر نیست. با توضیحاتی که از رفتارم با دیگران به او دادم به من گفت که اینگونه رفتار نفاق و دورویی نیست زیرا نفاق آنست که حرفت با عملت نخواند حال آنکه من اگر میگفتم از کسی خوشم نمی آید قیافه مهربان و چنان دوستانه ای هم نمی گرفتم که دیگران گمان کنند عاشقش هستم.
حالا دارم به این فکر می کنم که من هم انسانی هستم با صفتهای خوب و بد مثل همه آنهایی که گفته اند از من متنفرند.
پ.ن.: اصلاحیه پ.ن. قبلی: حالا و با این توضیحات فکر میکنم درصد تظاهر کردنم به 15 درصد رسیده و فهمیده ام که در مورد این موضوع کاملا در اشتباه بوده ام.