این چند وقت که ننوشتم چیزهای زیادی پیش آمده و بعضا سوژه هایی عالی برای نوشتن از عروسیهایی که دعوت بودیم و اتفاقات آن تا پای آسیب دیده ام، از زن عموشدنم تا سفر به نیشابور و دوری دو هفته ای از همسرم، و ماهی که آمده است و منتظر من است.
نه تنها منتظر من بلکه خیلیهای دیگر، شاید همه مان؛ منتظر است تا همراهش شویم، تا خود را به او بسپاریم و او به اراده پروردگار ما را با خود ببرد تا پاک شدن نهایی مان از همه چیز، از هرچیزی که ذره ای غبار بی خدایی بدهد، از هرچیزی که ذره ای بوی غیر از خدا بدهد. از تمام گناهانی که از ماه رمضان سال پیش تا امسال کرده ایم و خدا ندیده گرفته و چقدر بزرگ است که به رویمان هم نمی آورد. آمده تا تلنگری بهمان بزند بلکه بعد از سه ماه غیبت کردن و تهمت زدن و دعواهای بیهوده و سوء ظن های دروغی و حقیقی کمی به خودمان بیاییم و ببینیم چه کرده ایم، امسال عجب سالی بود، تا جایی که قدرت داشتیم تمام این گناه ها را انجام دادیم و حالا باید بنشینیم و به تمام آبروهایی که ریختیم و ریختند و تمام تهمت ها و دروغها فکر کنیم و بیاندیشیم به خونهایی که بی گناه و با گناه ریخته شدند.
تا سه ساعت دیگر چهارمین روزش تمام میشود و تا دو هفته ی دیگر آن شبی که یک سال است منتظرش هستم میرسد، میگویند آن یک شب آنقدر بزرگ است که میتوانی امید بخشیده شدن گناهان تمام روزهایی که بی یاد خدا سپری کرده ای را داشته باشی و پاک شوی مثل کودکی که تازه متولد شده است. شنیده اید این را که اگر توبه توبه ی واقعی باشد و انسان دوباره آن گناه را انجام ندهد نه تنها خدا او را میبخشد بلکه گناهش را هم تبدیل به حسنه میکند؟ بخشایندگی ازین بیشتر و بهتر سراغ داری؟
پ.ن.: میگویند شیطان در این ماه در بند است، پس وای بر ما اگر میل گناه کنیم.