دیشب یک خواب عجیب دیدم. خواب دیدم ریختن توی خونمون و یه عالمه چیزی رو که از وسیله های داییم (دایی شهیدم) بود، بردن. و وقتی منو مجبور کرده بودن که وسیله ها رو بریزم توی یه جعبه، چشمم خورد به دست نوشته های داییم، با خودم گفتم اینها تاحالا کجا بود که من ندیده بودم؟ چرا کسی اینها رو به من نشون نداده بود؟ توی اون همه دفتر و کتاب، یه آلبوم از عکسهاش هم بود. کلی گریه کردم تا اجازه دادن اون آلبوم بمونه و بقیه رو بردن! از شهید فقط عکسهاش برام موند؛ همه ی عقاید و افکارش رو با خودشون بردند!
اونها کی بودن؟؟ اون دست نوشته ها چی بود؟ چرا فقط عکسشو برام گذاشتن؟ کسی میدونه؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن.: عکس شهدا را میبینیم و برعکس شهدا عمل میکنیم. شاید چون نذاشتن چیزی از افکار شهدا به ما برسه.