سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

خدا، god , • نظر

سرگردانی چند وقتی هست( چند وقت که نه خیلی وقت) که حال همیشگی من شده! یک جور آوارگی یا حیرانی که وصف شدنی نیست،

مدتهاست دنبال چیزی هستم که به آن نمی رسم یا می رسم و تا بخواهم تجربه اش کنم و مزه اش را بچشم دور می شود!

شاید هم آن چیزهایی که به دستم می رسند همانی نیستند که من می خواهم.

در خیابان ها راه می روم و هیچ چیزی چشمم را نمی گیرد،حتی آدمها هم گره ای از کار من باز نمی کنند.

انگار خواستنی من در این مظاهر دنیایی تجلی نکرده،

یا من صورت دنیایی اش را نمی خواهم.

بی نهایتی که دنبالش هستم این چیزها نیست...

 

 

پ.ن: گفتم بنویسم شاید گرهی از کارم باز بشه ، گره ام کورتر شد.