سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

دلتنگی , • نظر

توی اینستاگرامم هم نوشته ام. که امروز دهمین سالگرد ازدواجمان است و چقدر فکر می کردم که این دفعه جشن خاصی خواهیم گرفت. اهل این اداهای جشنهای آنچنانی و همه فامیل را دعوت کن و ریخت و پاش که نیستیم و جشنهایمان دوتایی و سه تایی بوده است، تاحالا. ولی منظورم از خاص بودن، برنامه ریزی های فوق العاده و غافلگیر کننده شوهرجان است، که هربار بیشتر از قبل مرا غافلگیر می کند، نه از باب هزینه و قیمت هدایا، بلکه از باب شیوه برگزاری سالرد ازدواجمان.

غافلگیرکن امسالمان اما من بودم. وقتی سه روز زودتر و قبل از اینکه برود، هدیه اش را دادم، یک حلقه نقره!  چشمک گفتم میخواهم پیشنهاد ازدواج بهت بدهم! جالب بود حلقه خودش که پلاتین هم بود، پارسال قبل از سفر مکه مان در گیت فرودگاه جا ماند و پیدا هم نشد!!

شوهرجان اما آنقدر مشغله اش زیاد بود و تازه از ماموریت رسیده بود که اصلا فرصت نکرده بود به سالگرد ازدواج فکر کند، و بعدش هم که میخواست دوباره برود. بعدش یعنی همین الان که رفته و نیست.


شاید امسال بهترین هدیه ای که می توانستم بگیرم از او، بودنش اینجا، کنارم بود. 

 

خدایا هرکجا هست به سلامت دارش