سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

نظر


امتحانات پایان ترم برای من وقتی برای آپ کردن نمیگذارند، هرچند که اهل درس خواندن هم نیستم.

 اما ماه رجب، من عاشق این سه ماه هستم. رجب و شعبان و رمضان؛ بهترین هدیه های خداوند به ما. توی این سه ماه همیشه جشن و شادمانیست. جشن بندگی، جشن ولادت معصومین، جشن مهمانی خدا.

از چند روز پیش که رجب آغاز شده، ترسی به جانم افتاده که نکند امسال هم مثل سالهای پیش از دستم برود. الحمدلله آغازش تا به الان خوب بوده. این هفته سه بار مشرف شدیم به حرم آقا امام رضا(ع).

حرم را خیلی دوست دارم . آنجا انگار هیچ وقت شب نیست، هیچ وقت تاریک نیست، تاریکی راهی ندارد به آستان ملکوتی امام و مردم همه بیدارند. حتی آنهایی که اگر من و تو(شاید هم فقط من) توی خیابان ببینیمشان کمتر از کافر حسابشان نمیکنیم.

یادم باشد این ماه از همه بیشتر برای خودم دعا کنم. دعا کنم که خدا مواظبم باشد تا قضاوت ظاهری نکنم، دعا کنم که خدا کمکم کند تا به خاطر اینکه چادری سر میکنم و حجابی دارم، خودم را برتر از دیگران نپندارم که برترین افراد نزد خداوند باتقواترین آنهاست.


نظر

"بسمه تعالی 


گرامیداشت حماسه حضور


نزدیک به نیم قرن است خرداد ماه، ماه شکوفه زدن درخت استقامت و آزادگی به شمار می‌رود. درختی که شاید اولین جوانه‌اش در نیمه‌ی خرداد 1342 به ثمر نشست؛ در حالی‌که کور دلان پنداشته بودند کشتار، این نهال نوپا را از پا خواهد انداخت. خون شهدای این واقعه نهال استقامت را در دل سربازان حضرت روح‌الله که آن روزها هنوز در قنداقه بودند، دواند. آن‌چنان که بعدها امام امت در اعتقاد به ثمربخشی خون شهدای این روز، انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشید...


خام اندیشان چندباره تلاش کردند وقایع این ماه را به نفع خود مصادره کنند، اما لطف الهی سبب شد در همیشه‌ی تاریخ، حوادث این ماه، خلاف خواست ایشان نقاط عطفی برای ملت ایران قرار گیرد.


اگر خرداد ماه، امام امت را به آسمان‌ها برد در این سو رهبری فرزانه به انقلاب اسلامی عطا کرد که به قلم تدبیرش، بسیار آسمان را به خدمت پابرهنگان عالم گرفت.


اگر خرداد آیت‌الله سعیدی، بخارایی، امانی، صفارهرندی، نیک نژاد و چمران را بر خاک شهادت نشاند، از این سو جوانان غیور وطنمان را میوه‌ی خون این شهیدان قرار داد تا با خون ایشان معامله‌ی "سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ?" کرده باشد.


اما آنچه این روزها کانون توجه همگان شده، حوادث مربوط به انتخابات خردادماه 1388 است. حوادثی که گرچه با تلخی‌های بسیاری در سطوح مختلف همراه بود، اما به شرط برخورد مدبرانه‌ی مردم و البته مسئولین و خواص جامعه می‌تواند نقطه‌ای بسیار روشن در راستای تصفیه‌ی حق از باطل باشد.


در این میان آنچه مورد غفلت قرار گرفته تضییع حقوق بسیاری مردم توسط عده‌ای زیاده‌خواه است. زیاده‌خواهانی که مقابل نتیجه‌ی صندوق‌ها، عوض تمکین در مقابل جمهوریت جاری در متن جامعه‌ی اسلامی‌مان، موضع انتقام از ملت را پیشه کردند و نشان دادند نه فقط اسلامیت، که جمهوریت این نظام را نیز تا وقتی به رسمیت می‌شناسند که نتیجه‌اش منفعت آنان باشد.


رای ملت نادیده گرفته شد. ملتی که با حضور بی‌نظیر خود در 22 خرداد 1388 دنیا را مبهوت حماسه‌آفرینی هوشمندانه‌ی خود کرد. مردمی که امام آنها را ولی نعمتان خود می دانست. مستضعفینی که بار اصلی انقلاب و نهضت بر دوش آن‌ها بوده است. حالا جماعتی با تقسیم بندی آراء کمی و کیفی می‌خواهند آراء مرکزنشینان را بر سایر مردم رجحان دهند.


حمله به مراکز نظامی، مساجد، اماکن عمومی و حریم خصوصی، زیر پا گذاشته شدن مقدسات و آرمان‌های امام و امت، توهین به امام و رهبری، بازی با حیثیت نظام، همه‌ی این‌ها با شعار و ادعای تقلبی شروع شد که حتی یک دلیل منطقی بر آن ارائه نگردید.


ایراد تهمت و افترا و توهین به نهادها و افرادی که یادگاران امام خمینی بوده‌اند، از سپاه و بسیج گرفته تا شورای نگهبان که با ابتکار امام به وجود آمده‌اند؛ تا ولایت فقیه که میراث معنوی حضرت روح‌الله بشمار می‌رود؛ توهین به رئیس جمهور منتخب ملت و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، همه و همه فقط گوشه‌ای از جرائمی است که در طول این مدت به دست و فرمان فتنه‌گران صورت پذیرفته. چه آنکه جرم بزرگ به فرموده‌ی رهبر معظم، ادعای بی‌مدرک تقلب در انتخابات است.


حقوق ملتی ضایع شد که می‌توانست با تکیه بر این شکوه و اقتدار ملی، غبار مظلومیت را از چهره نظام و انقلاب خود در عرصه‌ی دروغ‌ پردازی‌ها و سیاه‌نمایی‌های بین‌الملل بزداید. جشن کوچکی به یمن پیروزی ملت بر استبداد بگیرد و آرامشی دل‌انگیز بعد از هیاهوی آن‌چنان بی‌سابقه‌ی انتخابات داشته باشد. امنیت مالی و جانی و البته احترام مضاعف به ارزش‌هایی را که پیروز انتخابات بود، تجربه کند و...


این‌ها بخش کوچکی از حقوق پایمال شده‌ی ملت غیور ایران بود. ملتی که با حضور خیره ‌کننده‌ی خود در 9 دی ماه و 22 بهمن 88 اعلام کرد در مقابل تمام حقوق پایمال شده‌ی خود، تنها به تسویه حساب با عاملین و گردانندگان اصلی این حوادث تلخ قانع است که این نیز خود خبر از بزرگی این ملت حسینی می‌دهد.


ذیل فرمایشات رهبری عظیم‌الشان انقلاب، اگرچه نظام ناگزیر به دفع برخی نیروهای بعضاً سابقه‌دار خود شده است؛ اما به شرط مانع شدن از هرگونه اهمال، اصرار نظام بر ریزش حداقلی است.


چه آنکه متاسفانه احساس می‌شود در پوشش شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی، موضوع ناگزیر دفع عناصر دنیازده و بداخلاق نادیده گرفته می‌شود.


اگرچه امت حزب‌الله هماره به رسالت خود یعنی تحذیر جبهه‌ی باطل در راه خطا اصرار و همچنان بزرگوارانه به ایشان گوشزد می‌کند که "أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ?" اما در موازات، از مسئولین ذیصلاح قوا مطالبه‌ی حقوق تضییع شده‌ی خود را دارد.


و صد البته اگر حرکتی مبنی بر برخورد قاطعانه با عناصر فتنه به اطلاع مردم نرسد، امت روح‌الله هرگز منتظر خواص خفته، مرعوب و مردود نخواهند ماند، مستقلا حقوق پابرهنگان خمینی کبیر را با استناد به بند م وصیت‌نامه الهی سیاسی پیرجماران اعاده خواهند کرد...


امضاء:

جمعی از فعالان عرصه‌ی سایبر - 19 خرداد 1389"

 

پ.ن.: شما وبلاگ نویس عزیز نیز میتوانید در اینجا به جمع امضا کنندگان این ببیانیه بپیوندید.  


 

 فردا شب دوباره قسمتی دیگر از سریال آشپزباشی روی آنتن میرود و من امروز داشتم به این فکر میکردم که هدف کارگردان از ساخت این سریال چه بوده است؟

اوایل سریال ما سکانسهایی میدیدیم از آشپزی و تبحر سرآشپز رستوران و این شاید همان چیزی بود که ما از سریالی به این نام انتظار داشتیم. کم کم بحث دعواهای زن و شوهری مطرح شد و لج و لجبازی بین دو شخصیت اصلی که آنقدر کشدار و لوس شده که انسان را به این فکر وامیدارد که این دوتا که اینقدر لجباز هستند چطور تا الان زندگیشان دوام آورده و حتی چهارتا بچه هم دارند؟حقیقتا هدف این سریال چیست؟ البته که بازی بازیگران سریال عالیست، هر کدام نقش خودشان را به نحو احسن بازی میکنند جدای از میزان بازی و نقشی که در سریال دارند. اما هرکدام برای خودشان بازی دارند که داستان ابکی سریال به سختی سعی در متحد کردن این بازیها و مربوط کردن نقش ها به هم دارد.

لج و لجبازی بین زن و شوهر،داستان قدیمی دعوای خواهر شوهر و عروس، مشکلات زنان شاغل، مشکلات بچه هایی که درشرف بچه طلاق شدن هستند، دختر دم بخت، پسر عزب اوغلی و البته کمی آشپزی و خیلی چیزهای دیگر مسائلی هستند که در هر قسمت سریال کمی از آنها دیده میشود و اواخر هر قسمت اتفاق نه چندان هیجان انگیزی می افتد که به اصطلاح کمی تعلیق برای بیننده ایجاد شود و او تا قسمت بعدی صبر کند.من یک منتقد فیلم نیستم اما چیزی که مرا وادار کرد این مطلب را بنویسم مساله ایست که در تمام سکانسها و قسمتهای سریال به چشم میخورد و خودش را بیشتر از هر موضوع دیگری نشان میدهد و آن لباسهای بیش از حد متعارف( تلویزیون البته) تنگ و آرایشهای غلیظیست که قرار بوده نقش گریم را ایفا کند. آیا گریمورهای این سریال و خیلی از فیلم و سریالهای دیگر توی دوره هایی که گذرانده اند یاد نگرفته اند که  گریم چهره یک دختر جوان با چیزی غیر از آرایش غلیظ هم قابل اجراست؟ آن هم وقتی که بازیگر آن نقش واقعا جوان باشد؟ آیا لباسهای تنگی که بازیگران این سریال می پوشند دقیقا در مغایرت با آن عفاف و حجابی نیست که این روزها همه مخصوصا رسانه ملی از آن دم میزنند؟

رئیس محترم رسانه ملی،آقای ضرغامی! آیا نباید حرفهایی که متخصصان و مشاوران در سیمای شما هرروز به خورد مردم میدهند کمی هم با چیزهایی که مردم در این سیما میبینند همخوانی داشته باشد؟ با روزی چهل و پنج دقیقه سمت خدا نگاه کردن و بیست دقیقه اذان و نماز و دعا و هفته ای یکی دوشب آن هم آخر شب برنامه ای دررابطه با دین پخش کردن نه بار مسئولیت شما  کم میشود و رفع تکلیفتان است نه مردم دیندار میشوند، این بدتر جدایی بین دین و زندگی را نشان میدهد. وقتی که  روزی نیم ساعت دکتر رفیعی درباره حجاب حرف میزند و کلی به بیننده بیچاره فلسفه نماز و حجاب را تفهیم میکند و آنوقت چندساعت بعد همان بیننده شاهد فیلم یا سریالی است که در آن فقط بیچاره ها چادر سر میکنند و فقط شهرستانی ها لباس گشاد می پوشند و فقط مادربزرگها نماز میخوانند آنهم وقتی که چه میدانم نوه شان توی سی سی یو است دیگر چرا شما فردا دوباره سمت خدا پخش میکنید و بیخودی بودجه مملکت را هدر میدهید درحالیکه همان شب تمام حرفهای کارشناس محترم برباد فنا میرود؟

آقای ضرغامی من میدانم که شما نمیتوانید ناظر تک تک این برنامه ها باشید اما آخر مگر شما رئیس آن صداوسیمای کوفتی نیستید؟ پس اینها چیست که دارید به طور نامحسوس تبدیل به فرهنگشان میکنید و به خورد مردم میدهید؟ 

 

پ.ن.: ببخشید که بی مقدمه مخاطبم را آقای ضرغامی قرار دادم. بیان کردن مساله آشپزباشی بهانه ای بود برای این صحبت.