سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

مشهد , • نظر

 بعد از دو ماه بالاخره اومدم خونه. راسته که میگن هیچ جا خونه خود آدم نمیشه. دو ماه بخور و بخواب تو خونه مامان جون حسابی تنبل یا بهتره بگم تنبل ترم کرده. این هفته هم دوباره کلاسها رو پیچوندم تا بیام یه سری به خونه زندگیم تو تهران بزنم. این ترم که همه کلاسامو و همه استادهامو دوست دارم نمیدونم چرا قسمت نمیشه برم سر کلاس. البته یه جورایی نبودن بچه های قدیمی و همدوره هام انگیزه ام رو ضعیف کرده سر هر کلاسی که میرم همش بچه ها رو یادم میاد. وقتی استاد حضور و غیاب میکنه یا وقتی درس میده یا تیکه میندازه، تو محوطه تو تریا همه جا یادم از بچه ها میاد. خیلی سخته که ورودی هشتاد و چهار باشی و بری سر کلاس هشتاد و شیشی ها بشینی. ای بابا البته ناشکری نمیکنم ها. همین که هفته ای حداقل دوبار از دور هم که شده به امام رضا (ع) سلام میدم. همین که میدونم ما رو طلبیده که داریم دوباره برمیگردیم به دیارش هیچ جایی واسه ناله و شکایت و ناراضی بودن نمیذاره. انشالله دفعه بعد که بیام تهران واسه اثاث کشی و رفتن به مشهده.

بسیجی , • نظر

این شعر رو که همراه با عکسهای بسیار زیبایی بود از وبلاگ 22خرداد 1388 اینجا آوردم. برای دیدن عکسها به وبلاگ مراجعه کنید.

 

داد میزنه این روزا، توی خیابون، فِری

بسیجیه واقعی، همت بود و باکری

***

بسیجیه واقعی،اونه که مرده باشه!

زنده اگر بمونه، باید تو خونه باشه!

 ***

به یاد من نمونده، خاطره ی زیادی

ز همت و باکری، به غیره کلیاتی

***

یاد ندارم که همت، مسجد سوزونده باشه

نماز جمعه ها شو، اونجوری خونده باشه

***

 میشه مگر باکری هیئت ندیده باشه

به شهر و خونه هامون آتیش کشیده باشه

***

یقین دارم باکری، بچه مسلمون بوده

پرچم ایران ما، براش مثه جون بوده

***

نه مثل سبزیه آش! بیاد میون میدون

تا که بهش بخندن کوچیک و پیر و جوون

***

برای دفع دشمن، باکری داده خونش

نه در ره بی بی سی، حذر کنه ز جونش

 ***

غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده

موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده

***

یادم میاد یه روزی، به وقت انتخابات

قِر میومد یه بانو، با کلی افتضاحات

***

رو پرچمه تو دستش، اسم پیامبر هم بود

چیکار میکرد اون اگر،برادر همتم بود؟

***

غربتمون رو امروز، باکری ها میدونن

که سبزیا میرقصن تو شهرمون، میخونن

***

همون جماعتی که، شکسته پشت همت

داد میزنه: حمایت، بسیجیه باغیرت!

***

بسیجیه باغیرت،جون کف دستش گذاشت

مثل داداش کبیری، ما همه رو جاگذاشت

***

وقتی گلی و پری، با هم میرن خیابون

حرمت خون همت، فنا میشه چه آسون

 ***

 غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده

موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده

***

تا حامیه بعضیا، اون رجویه نازه

خیال نکن باکری، با سبزیا میسازه

***

منافقا همیشه، ریگ توی کفششونه

بسیجیه باغیرت، دشمن جونشونه

***

میترسن اینکه امروز، بسیجیا بیدارن

تا ترسشون بریزه، شرط و شروط میذارن

***

خیلی باحالن ولی، خیالشون چه خامه

زندگیه بسیجی، خودش یه جور پیامه

***

حب ولایت اما، تو قلبمون میمونه

چشم حسود کور بشه، که قلبامون جوونه

***

یه وقت باید بجنگی، تو جبهه ها تو میدون

یه وقتی هم که جبهه، میشه همین خیابون

***

غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده

موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده