سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

نظر

 

 قطعه 26را به دستور قوه قضائیه فیلتر کرده اند. حالا ما همه قطعه 26 می شویم تا وقتی که قوه غذاییه(به قول اره بانو) یادش بیاید که جمهوری اسلامی است اینجا_ گرچه به قول شهید آوینی توی جمهوری اسلامی همه آزادند به جز حزب اللهی ها_

لینکهای زیر را از دست ندهید.

حسین قدیانی برای خودش نیست

به افتخار قوه بی قوه، ما را فیلتر کنید ...

از سران فتنه تجلیل کنید تا قوه قضاییه با شما کاری نداشته باشد!

قدیانی فیلتر شد/ آقایان، حمایت نمی خواهیم، تو را به خدا سنگ اندازی نکنید

پ.ن.: یکشنبه 5 دی!

قطعه 26 و مثل اینکه سایر وبلاگهای مسدود شده دوباره باز شدن. من دوروزی نیومدم نت ولی امروز دیدم که دوباره فعال شدن. 

 


نظر

  هرسال محرم که می رسد خودمان را می کشیم( به ضم ک)،آخرین مد پیراهن مشکی را بخر، خیمه بزن، هیئت برو، روضه و نوحه بریز توی MP3 یا MP4 ت ، توی ماشین مدا حی بذار، بیرق بزن، زیارت عاشورا بخوان، پیامکهای عاشورایی بفرست، خلاصه همه جوره خودمان را عاشق و شیدای حسین(ع) نشان می دهیم و در ظاهر به همه ثابت می کنیم که ما حسینی هستیم و کارهایی می کنیم که امام از ما راضی بشوند و عاشق اباالفضل(ع) هستیم و مجذوب شجاعت زینب(س) و گریه کن طفلان صغیر حسین(ع) و اگر رومون نشه که بلند بگیم ته دلمان مطمئن هستیم که اگر محرم 61 هجری قمری بودیم عمرا  حسین(ع) تنها می ماند و جا می زدیم. هرچه باشد ما عاشق او هستیم.

خاک بر سر ما با این ادعای حسینی بودنمان که حسین(ع) برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و ما هنوز که هنوزه تا چشممان( همان چشمی که گریان حسین است) به منکری می افتد رویمان را بر میگردانیم و انگار نه انگار که دیده ایم، فوق فوقش استغفراللهی می گوییم و شاید فحشی هم حواله طرف بکنیم، اگر ته دل  از کار او خوشمان نیاید البته!

یا اینکه اگر وجدانمان راضی به سکوت نشود، یک ساعتی قوانین و شرایط امر به معروف و نهی از منکر را توی ذهنمان بررسی می کنیم و آخرش به این نتیجه می رسیم که یا مفسده دارد یا اینکه کارگر نمی افتد پس بیخیال!

و این قصه هرروز ماست، که اگر تا به حال کلام مولا را روی زمین نگذاشته بودیم، الان شاید زیر بیرق طالب اصلی خون کشته کربلا سینه می زدیم! 

 این کار ما به نظر من مصداق چیزی نیست جز اینکه باور نداریم حسین(ع) زنده است و مربوط به 1370 سال پیش نیست بلکه مال همین امروز ماست؛ باور نداریم که هرروز عاشوراست و این جمله را فقط به خاطر زیبا بودنش یا تکراری بودنش حفظیم و به رخ هم می کشیم، نفهمیده ایم و نمی فهمیم که چرا قیام کرد و قیام کردنش فقط برای کاسبی کردن برخی مداحان و منبری ها و آدمهای از خدا بی خبر نبود.

حسین(ع) را نمی فهمیم و گریه می کنیم ، گرچه گریه بر حسین(ع) بهترین کارهاست و گناهانمان را می شوید و ثوابها و فضایل دیگر دارد اما اگر گریه مان بی شعور بود و دنیایمان آنقدر خراب بود که گریه کردنمان بر حسین(ع) فقط ظاهری مقدس برایمان ساخت و باعث شد که برخی بخاطر همین مقدس آبی ما از دین بگریزند، آنوقت چه ؟ اگر اسممان مسلمان و رسممان گریه کن حسین(ع) بود اما دل حسین زمان را خون کرده بودیم چه؟

شعور داشته باشیم و گریه کنیم!


پ.ن.: حسین قدیانی نامه سرگشاده ای به قوه قضائیه نوشته که باعث شده سایتش فیلتر شود! لینک نامه توی پیوندهای روزانه است. حتما بخونید. 


 

 این روزها توی مدرسه ی ما(دبستان رضوان) خیمه امام حسین (ع) برپاست و دوستان کوچک من هرکدوم به نوبت، گوشه ای از کار خیمه رو به عهده دارند. هرروز نوبت یکی از کلاسهاست و تاحالا اولی ها و دومی ها نوبتشون گذشته است. بچه ها شور و شوق زیادی دارند و هرروز کلی نذری برای خیمه میارن. می ترسم دهه تمام شود و از محرم در ذهن بچه ها فقط خوراکیهایش بماند. مدرسه( منظورم مدیر، معاونین، انجمن اولیا،و کادر پرورشی) تصمیم گرفته پیک ویژه ای طراحی کند که با محرم شروع شود و تا آخر سال ادامه داشته باشد انشالله. در شماره اول موضوعات زیربنایی شناخت حق و باطل، امر به معروف و نهی ازمنکر و ایثار قرار است به صورت نامحسوس و در قالب داستان، مسابقه، تصویر، و نقاشی پرداخته شود. کار سختی رو شروع کرده ایم اما انشالله خود امام حسین(ع) کمکمان می کنند.

تا به حال از مدرسه چیزی ننوشته بودم. از اول مهر مربی پرورشی یک دبستان شده ام و چقدر کار سختی است. کلی ایده و فکر نو توی ذهنم هست که نمیدونم چطور میشود آنها را برای مقطع ابتدایی پیاده کرد. البته بچه ها خودشون خیلی کمک می کنند. تقریبا با تمام بچه های مدرسه دوست شده ام و با بعضیهاشون خیلی صمیمی. بچه ها عالی هستند، و فوق العاده دوست داشتنی، حتی شرور ترین بچه ی مدرسه ، در لایه های پنهانی وجودش شخصیتی اعجاب انگیز داره که تو اصلا نمی تونی دوسش  نداشته باشی. یک روز به همسر گرامی گفتم  این فرشته ها اونقدر نازنینند که آدم دلش میخواد حداقل یکیشونو توی خونه داشته باشه( این جمله با توجه به سابقه ی من که از بچه ها متنفر بودم واقعا عجیبه).

دیشب خواب دوستان قدیمیم رو می دیدم، بچه های دانشگاه و دبیرستان، بعضیهاشون خودشون بودند اما به جای خیلی از اونها دوستای جدیدم رو می دیدم، راحیل، فاطمه، زینب، کوثر و ...(بچه های رضوان) فهمیدم که چقدر راحت میشه گذشته رو فراموش کرد و خاطره ها رو به دست باد سپرد(تمریناتم برای عدم دلبستگی خیلی خوب داره جواب میده).

 تنها موضوعی که هنوز باهاش کنار نیومدم بیدار شدن صبح زوده. برای من که موقع انتخاب واحد دانشگاه خودم رو میکشتم تا ساعت 8 صبح کلاس نداشته باشم، حقیقتا ساعت 6 صبح بیدار شدن یک جور جهاد عظیم با نفسه!