سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

عشق است محمد

توی صحن مسجدالنبی راه می روم و چشمانم خیره می ماند به رنگهای آدمها، ترکها یک جور و پاکستانی ها یک جور، هندی ها که لباسهایشان شبیه پاکستانی هاست و تشخیص دادنشان سخت است، عربهای عراق که خانمهایشان را از نوع چادرشان می شناسم و عربهای سعودی که زنهایشان همه مانتوهای بلند دارند و پوشیه روی روسری، ترکها و لبنانی ها که ترکها از همه خوش تیپ تر و لبنانی ها از همه خوشگل تر هستند، اندونزیایی ها و کلی آدمهای دیگر شبیه آنها که نمیدانم اهل کجا هستند و بهشان میگویم شرق آسیایی و ایرانی ها که حالا خیلی کم هستند و تعدادشان انگشت شمار شده. 

سیاه، سفید، زرد و سرخ، رنگ پوستهایشان است فارغ از رنگهای متفاوت لباسهایشان، همه در سلم و امان کنار هم راه می روند. زبان ظاهری هم را نمی فهمند اما با هم مهربانند و به هم لبخند می زنند. سجاده هایشان را عرضی پهن می کنند که تو هم بتوانی بنشینی و روی سنگها نباشی. اینجا همه مهربانند با این که گاهی اصلا و ابدا هیچ لغت مشترکی بینشان نیست اما یک عشق مشترک دارند و آن، تو هستی یا رسول الله (ص).

وارد حرم که می شوم اندکی مکث می کنم و سریع و نامحسوس سلامی می دهم و زیر لب اذن دخولی به فارسی می گیرم (که کسی دور و برم نباشد و بفهمد و گیر بدهد)، ان وقت قدمهایم را تند می کنم تا سریع حرم را دور بزنم و برسم به جایی که گنبد خضرا ی قشنگت را ببینم و دلم آرام بگیرد. عاشق این گنبدم و این رنگ سبز زیبا، قبلا زیاد عکسهای مدینه را دیده بودم اما از وقتی از نزدیک اینجا را دیدم و قلبم فروریخت و ناباورانه خودم را کنار شما دیدم، دلم اینجا مانده و تازه فهمیدم عشق، فارغ از کربلا و سرخی اش، رنگ سبزی هم دارد و آن اینجاست.

یا رسول الله(ص) توی حرمتان که راه می روم قربان صدقه شما می روم و شکر می کنم خدا را بخاطر نعمت اسلام که شامل ما هم کرده، بعد می اندیشم به "رحمه للعالمین" بودن شما. این آدمها را که می بینم، که اینقدر مهربان به هم لبخند میزنند و با زبان اشاره راهنمایی می کنند هم را، می فهمم که این رحمت شماست که سایه گسترده بر سر همه ما. این رحمت شماست که ما را با هم مهربان کرده وگرنه ما همان آدمهایی بودیم که خودمان را کنار می کشیدیم که به بعضی آدمها نخوریم یا با آنها همکلام نشویم.

وقتی می بینم اینجا سیاه پوست ها( سیاهِ سیاه) این قدر راحت و آزادانه و در امنیت راه می روند و آن وقت جایی در دنیا هست که آنها را هنوز برده می شمارند و بی هیچ دلیلی می کشند، می فهمم که این اسلام است و این مهربان بودن شماست که آنها را عزت داده و بالا برده.

یا رسول الله(ص) اینجا توی حرمتان، سعی می کنم کمی از مهربانی شما بگیرم یا بردارم و توی دلم بگذارم، تا وقتی بر می گردم مهربانتر شده باشم؛ تا همه بفهمند که من پیش شما بوده ام و چشمانم این گنبد خضرا را دیده و دیده ام اوج مهربانی و سلم و اسلام را.

 


از موقعی که صحبت های آقای ظریف را در فرودگاه شنیدم، مدام دارم به این فکر می کنم که چطور ممکن است تمام توافقات نه تعلیق، بلکه لغو شود! آخر از وقتی که یادم می آید همیشه تحریم های مستکبران جهان علیه ما برقرار بوده و حتی زمانی که من نبوده ام(از اول انقلاب) هم تحریم علیه این حکومت و ملت وجود داشته است. در بیانات حضرت آقا هم همیشه این نکته بوده است که "هسته ای بهانه است" و تحریم ها فقط به این دلیل نیست.

چند چیز دیگر هم هست که نمی فهمم ! یکیش کلمه باز طراحی است! آخر شنیده ام که میگفت خیالتان راحت باشد که آب سنگین اراک تعطیل نشده و فقط باز طراحی میشود. هیچ کدام از سایت های هسته ای مان البته قرار نیست تعطیل شود منتها فعلا غنی سازی را تعطیل میکنیم.راستی یادم آمد که یک سری چیزها را هم سری قبلی اکسید کردیم!

و البته ایران داوطلبانه می خواهد به پیش برود توی این مدت چند ماهه تا توافق نهایی! و آمریکای جهانخوار گفته هروقت حس کردیم ایران به تعهدات عمل نمی کند تحریم ها برمی گردد. "حس کردیم" یعنی اول میزنیم زیر توافق بعد می رویم ببینیم حسمان درست بوده یا نه!


تورم که صفر شده، تحریم ها هم لغو میشود، روابطمان هم که با دنیا خوب خوب شده است، همه چی آرومه...من چقدر خوشبختم


روشهای بسیار مفید و راهبردی برای صرفه جویی در آب، مخصوص همه اعضای خانواده و البته خانوم خونه

به آب فکر کنید 

در خانه‌ایم. یکهو خبر می‌دهند که آب قطع شده. ما مانده‌ایم و یک پارچ آب در یخچال و کمی آب در لگن حمام. حالا قرار است تا چند ساعت که نمی‌دانیم چقدر است، با همان آب سر کنیم. این جور وقت‌ها دیده‌اید یکهو چطوری صرفه‌جو می‌شویم؟! میوه‌ها را با یکی دو لیوان آب می‌شوییم، با یک لیوان آب و کمتر دستشویی می‌رویم، با همان چند سطل آب مانده در لگن حمام را تمام می‌کنیم و به بچه‌ها اجازه آب بازی نمی‌دهیم.

واقعیت این است که ما در یک قطعی آب دائمی هستیم! چه چشم‌هایمان را ببندیم و بخواهیم که نفهمیم، و چه آگاهانه برویم در دل ماجرای تلخ پیش رو، ما خیلی بیشتر از آن که سهم‌مان بوده آب مصرف می‌کنیم. آب دارد تمام می‌شود و ما فقط به روی خودمان نمی‌آوریم. منتظر چه چیزی هستیم؟ آخرین قطره آب؟! از همین حالا آب را قطع شده فرض کنید. از همین حالا آب را به چشم همان گوهر گرانبها نگاه کنید که دارد تمام می‌شود.

به آب فکر کنید. در هر لحظه‌ای که شیر آب باز است، به آن فکر کنید. به این که چطور می‌شود آب کمتری را هدر داد. چطور می‌شود این کار را با آب کمتری انجام داد. حمام یا ظرف شستن یا پخت و پز، فرقی نمی‌کند. به آب فکر کنید.

 

حواس‌تان باشد که دارید چه کار مهمی می‌کنید. چه برای حفظ آب برای نسل آینده باشد، چه به فکر هم‌وطنان دیگرمان هستید، و چه به رضای خداوند امیدوارید، به هر حال صرفه‌جویی در مصرف آب را جدی بگیرید. این را هم بدانید که استفاده بهینه از آب برای ما مادرها، چیزی فراتر از مصرف کمتر آب است. ما داریم نسل بعدی را در خانه‌هایمان تربیت می‌کنیم و عوض کردن فرهنگ زندگی‌مان، یعنی تربیت نسلی که از ما بهتر است، انشالله.

ادامه مطلب (وبلاگ روزهای مادرانه)