سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی رو در رو...

 همیشه وقتی از روی پل سیدی (مشهد، پل حافظ) رد می شویم به سمت حرم سلام می دهم. اما معمولا هیچ چیزی از حرم نمیبینم. دیشب دقت کردم که من در واقع به چراغهای هتل درویشی نگاه می کنم و نه به گلدسته های همیشه درحال ساخت حرم.

امشب وقتی رد میشدیم از روی پل با خودم گفتم: السلام علیک یا هتل درویشی. انگار اینطوری درست تر بود.

قدیم تر ها، یعنی قبل از اینکه این جاده و اتوبان یک طرفه ای که از سمت تهران به مشهد می رسد، ساخته شده باشد، همه از جاده قدیمی می آمدند. جاده ای که انتهای آن تپه سلام بود. تپه ای که از آنجا حرم را می دیدند و سلام می دادند به آقا و اینطوری از همان قبل از ورود به شهر، ارادتشان را رسانده بودند خدمت آقا.

همه چیز این شهر در حال عوض شدن است و انگار هیچ کس به فکر این نیست که مشهد هرچه دارد از برکت وجود نازنین امامی است که باقی شهر و هرچه در آن هست گرد این نگین حلقه زده اند. دارند چه می کنند با مشهد الرضا (ع) ؟ 


امام رضا

 خیلی بده که آدم شب ولادت امام رضا علیه السلام مشهد باشه و نتونه بره حرم.

امسال خیلی دلم سوخت، چقدر آرزو داشتم دیشب یا امروز می رفتم حرم اما خوب نشد و احتمالا نمیشه، مگر اینکه خود آقا عنایتی بکنن امشب.

دیروز عصر که از خونه در اومدیم فقط و فقط ماشینهایی رو می دیدم که باربندشون پر از وسیله است و پلاکهاشون غریبه. دیدم همه چه شتابی دارند که سریع برن جاگیر بشن و برن حرم. انگار همه یه شور و شوقی داشتند. حسرت خوردم به حالشون و دعا کردم که همه بتونن برن حرم.

پ.ن.:نمیدونم شاید این بی توفیقی من حاصل روزهایی باشه که بهم می گفتن بریم حرم و من بهونه می آوردم!!!!